هماهنگی فقط این!! بقیه اش سوسول بازیه

ساخت وبلاگ

مثلن اینجوریه که یه روز صبح وقتی داری رو تختتو مرتب می کنی انگشتت گیر می کنه گوشه تختو یه لایه پوست و گوشت با هم از روش کنده میشه. این زخمه عفونی میشه و انگشت سبابه ات ورم می کنه میاد بالا. هنوز یه روز نگذشته بنا به دلایلی تو بازی دستت آسیب می بینه، بعد بازی کل بدنت می گیره مجبوری مث اردک راه بری و بجای کوا کوا آه و ناله کنی. شبش که میخای بخابی سرت بد میوفته رو بالشو خشک شدن گردنم به دردای قبلی اضافه میشه. فرداش می بینی چشمت یهو پر خون شده. بش بی توجه میشی میگی چیزی نیس خوب میشه. اما خوب نمیشه!! هی قرمزیش بیشتر میشه، هی ورم می کنه، هی چشمت بسته تر میشه، هی ملتهب تر میشه، هی از چشمت آب و ترشح میریزه پایین تا بلخره می فهمی عفونت کرده شدید! وقتی صبح پامیشی می بینی پلکات چسبیدن به هم و مجبوری دنیا رو از درزی به ضخامت یه نخ تماشا کنی. این تموم ماجرا نیس. انگشت شستتم این وسط با چاقو می بری :|

و این داستان ... تروخدا دیگه ادامه نداشته باشه من دارم تموم میشمممم :(((

روزی پرنده می شوم...
ما را در سایت روزی پرنده می شوم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1cockpit7 بازدید : 44 تاريخ : يکشنبه 20 فروردين 1396 ساعت: 20:50